کد مطلب: ۳۰۷۷
تعداد بازدید: ۱۲۴۹
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۸
پندهای جاویدان(۳)| شرح کوتاهی از ۱۰ آیه قرآن و ۱۰ حدیث(۳)
دیرزمانی است در بین اقوام و ملل، این پرسش می‌شود که هدف از ارسال پیامبران از ناحیه ذات اقدس خداوند چیست؟ و منظور آنان در اجتماع، چه می‌باشد؟ و بالاخره آنان به چه عنوان در میان انسان‌ها زندگی می‌کنند؟!
(6)
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً – وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِيراً – وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً:[1]
ای پیامبر ما! ما تو را در میان بشر فرستادیم به ‌عنوان «شاهد»، «مژده دهنده»، «ترساننده»، «دعوت‌کننده به ‌سوی خدا به امر او» و «چراغ فروزان». به آنان که به دین تو گرویدند، مژده بده که از ناحیه خداوند متعال اجر و ثواب عظیم دارند.»
 
سمت‌های پیامبر اسلام
دیرزمانی است در بین اقوام و ملل، این پرسش می‌شود که هدف از ارسال پیامبران از ناحیه ذات اقدس خداوند چیست؟ و منظور آنان در اجتماع، چه می‌باشد؟ و بالاخره آنان به چه عنوان در میان انسان‌ها زندگی می‌کنند؟!
آیه مزبور سمت‌ها و اهداف رسول اسلام محمّد بن ­عبدالله(ص) را با تعبیری رسا و ساده بیان می‌کند و در ضمن، مرام و هدف پیامبران را خاطرنشان می‌نماید.
به‌ طوری‌ که از این آیه استفاده می‌شود، پیامبر اسلام(ص) را در میان اجتماع، دارای پنج عنوان و پست است: ۱-شاهد ۲- مژده دهنده ۳- ترساننده ۴ - دعوت‌کننده به ‌سوی خدا ۵ - چراغ روشنی‌بخش.
شاهد است؛ یعنی ناظر اعمال­ مردم است و در روز قیامت به اعمال مردم شهادت می‌دهد و روش و کردار و گفتار او برای انسان‌ها سرمشق و الگو است و با مقایسه وجود آن حضرت، سنجیده می‌شود.
مبشّر است؛ یعنی مردم را به عاقبت نیک کرداری و خیراندیشی مژده داده و به زندگی ارزنده جاوید آخرت، بهشت عنبر سرشت، بشارت می‌دهد.
نذیر است؛ یعنی انسان‌ها را از سرنوشت بداندیشی و هواپرستی، ترسانده و از زندگی در آتش سوزان و هولناک جهنم می‌ترساند.
داعياً إلى­ الله است؛ یعنی­ مردم­ را به ­سوی ­خدا و راه­­ مستقیم­ هدایت و سعادت دعوت­ کرده ­و رهبری می‌کند.
سراج منیر است؛ یعنی همان‌گونه که چراغ عالم آفرینش (خورشید) با نور و روشنایی خود، تاریکی و ظلمات را نابود کرده و روشنی‌بخش است، پیامبر(ص) نيز چراغی فروزان است که گمراهان را از تاریکی و ظلمات گناه نجات می‌دهد.
بنابراین هدف پیامبران در یک جمله خلاصه می­شود و آن: «رهبری مردم به ­سوی سعادتی که خداوند، برای آن‌ها قرار داده است.»
ناگفته پیدا است که بشر، در هر محیطی که باشد، برای پیمودن راه هدایت و رسیدن به هدف عالی انسانی، شاهد و سرمشق می‌خواهد، تا او میزان دید فکری وی گردد و ضامن اجرای وی نیز همان اعتقاد اواست به اینکه کسی هست در خلوت ­و جلوت و در هر زمان و مکان، ناظر اعمال او است و خواه ‌و ناخواه، کردار و روش او را ثبت می‌کند.
نیازمند به مژده دهنده و ترساننده است ­که این دو، عامل پرورش فکر و عواطف و احساسات او شوند. برای روشن شدن موضوع به این مثال دقّت کنید:
شاگردان کلاس چهارم متوسّطه درس، مشغول تحصیل هستند، اگر دبیر به آن‌ها بگوید: همه شما امسال قبول هستید و هیچ ‌کدام از شما رفوزه نخواهد شد. اینجا چون فقط مژده داد اما آنان را نترساند، شاگردان به خود می‌گویند ما که قبول می‌شویم در این صورت چرا بر خود شکنجه داده و درس بخوانیم؟ کتاب‌ها را به هم می‌زنند و با تحصیل خداحافظی می‌کنند.
و چنانچه دبیر، به آنان بگوید: بی‌خود زحمت نکشید، همه‌ روزه هستید (فقط بترساند؛ اما مژده ندهد) شاگردان چون امیدی به قبول شدن ندارند، عواطف و احساسات آنان کشته ‌شده و نسبت به تحصیل بی‌حوصله می‌شوند.
اما اگر دبیر، به ‌طور متعادل هم مژده دهنده و هم ترساننده بود، شاگردان به امید قبول شدن و ترس از رفوزگی، دست‌ و پا می‌زنند و فعالیّت می‌کنند تا به هدف برسند.
پیامبر(ص) آن معلّم­ اوّل ­انسانیّت، هم ­مژده دهنده ­است و هم ترساننده، تا بشر به امید نجات ­و ترس­ از بدبختی، پلّه‌های ­سعادت­ خود را بپیماید و به هدف برسد. بشر محتاج به مبلّغ و رهبراست تا همیشه، راه و چاه را به او نشان دهد و او را به راه مستقیم ترغیب نموده و از راه ضلالت بر حذر دارد.
بالأخره، بشر چراغی روشنی‌بخش می‌خواهد، تا در میان تاریکی شهوات و گناهان، وسایل نجات و خلاصی از غوطه خوردن در میان لجنزار بدبختی را مشاهده کرده و آزاد کند.[2]

(7)
«وَ عَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[3]:
آن سه نفر از امر رسول خدا(ص) سرپیچی کردند، در نتیجه زمین وسیع، بر آنان­ تنگ شد و زندگی را تنگ و ناگوار دیدند، فهمیدند که پناهی غیر از خدا نیست توبه کردند، تا سایرین نیز همانند آنان توبه کنند. البته خداوند توبه پذیر مهربان است.»
 
مبارزه مثبت و منفی و مراحل امر به ‌معروف و نهی از منکر
امر به ‌معروف و نهی از منکر که از ارکان دستورهای اسلام می‌باشد، طبق موارد و مقتضیات، انواع و اقسامی دارد. همان­گونه که «نماز» در هیچ حالی (غیر از مورد حیض و نفاس) از ذمّه مكلف ساقط نمی­شود، چنانچه قدرت ایستادن نبود، باید نشسته ­بخواند و اگر از نشستن ناتوان بود باید خوابیده بخواند و یا اگر نتوانست رکوع و سجود انجام دهد، با اشاره بخواند، اگر در میدان نبرد است و سوار بر مرکب، در همان حال بخواند و ...امر به معروف و نهی از منکر نیز در هیچ حالی در صورت وجود شرایط آن، ساقط نمی‌گردد.
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) درباره امر به ‌معروف و نهی از منکر می‌فرماید:
بعضی از مردم با زبان و دل ­و عمل نهی از منکر می‌نمایند. آن‌ها به کمال شایستگی و خوبی رسیده‌اند، برخی با زبان و دل نهی از منکر می‌کنند نه به دست (عمل)؛ آنان یکی از صفات نیک خود را تباه کرده‌اند. و عدّه‌ای با دل، نهی از بدی‌ها می‌نمایند نه به دست و زبان، اینان دو خصلت را - که شریف‌ترین سه خصلت است - تباه نموده‌اند:
«وَ مِنْهُمْ­ تَارِكُ لِإِنْكَارِ اَلْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتٍ ­بَيْنَ ­اَلْأَحْيَاءِ.:
گروهی هر سه مرحله را ترک می­کنند، (نه با زبان و نه بادل و نه با عمل) اینان مردگان زنده نما هستند.»[4]
یعنی آدم مرده مبارزه با فساد نمی‌کند، ولی انسان زنده با فساد و بدهی‌ها مبارزه می‌نمایید و به عبارت ساده‌تر، فرق بین آدم زنده و مرده از دریچه فکر عالی حضرت علی(ع) در مبارزه با فساد و عدم آن خلاصه می‌شود.
منتها آن جناب می‌فرماید: چنانچه دارای هر سه مرحله نیست، ولی به زبان مبارزه کند، اگر زبانش را بست، در دلش بد بداند و اگر بگوید همه بشرند؛ بالاخره بشر بد­ می‌کند و ... به من چه؟ این شخص مرده است؛ به ‌هر حال مکتب بی‌طرفی، مردگی است.
در مرحله سوّم فرمود: با عمل، مبارزه با هوس‌های انحرافی نفسانی کند، چنانچه ما می‌بینیم، نوع مردم به عمل نگاه می‌کنند نه به حرف. حرف بی‌عمل چون کلوخ به سنگ زدن است؛ اگر مردم احساس کنند که گوینده و مبلّغ انجام‌ وظیفه شرعی می‌کند نه این ‌که گویندگی را حرفه قرار داده، پر واضح است اثر اعجاز آمیز آن را نیز دریافت می‌نماید؛ و در حدیث است:
«الْعَالِمُ مَنْ صَدَقَ فِعلُهُ قَوْلَه:
دانشمند کسی است که عملش، گفتارش را تصدیق نماید.»
مطلب دیگر این‌ که در انجام این دو فریضه حتماً باید مواردی مراعات شود: گاهی با کمال آرامش، گاهی با کمال خشونت، زمانی به‌ وسیله عمل و جلوگیری عملی از گناه، یا گفتار و هنگامی با راه‌های دیگر؛ و مهم آن است که انسان، مقتضیات را تشخیص داده و راه نزدیک آن را از راه دور امتیاز دهد.
مثلاً می‌بینیم که خداوند متعال به موسی و هارون(ع) وقتی‌ که آن دو بزرگوار را به‌ سوی فرعون فرستاد می‌فرماید:
«اذْهَبَا إِلَى­ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ ­طَغَى- فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى:
به ‌سوی فرعون سرکش بروید و با زبان نرم او را به‌ سوی حقایق بخوانید، شاید گفتار شمارا تصدیق نموده و از خدا بترسد.»[5]
از طرفی مشاهده می‌کنیم که علی(ع) می‌فرماید:
«أَمَرَنَا رَسُولُ ­اللَّهِ (ص) اَنْ تَلْقَى أَهْلَ ­المَعاصِی بِوُجُوهٍ مُكفَهِرةٌ:
پیامبر اکرم(ص) یا ما را امر فرموده که با رخسار عبوس و گرفته با گناهکاران روبرو شویم.»[6]
از نظر عمل نیز، گاهی می‌بینیم طبق تواریخ، رسول خدا(ص) روی منبر، موعظه می­کرد. در این­ میان ­در آخر اجتماع مردم، جوانی هواپرست با عدّه‌­ای ­سروصدا راه انداخته، حضرت متوجّه او شد و فرمود: «به جوان اجازه بدهید تا نزد من آید.» وقتی جوان به حضور حضرت شتافت، پیامبر به او فرمود: «منظور تو چیست؟» در جواب گفت: «می‌خواهم «زنا» کنم.» حضرت رسول(ص) با کمال عطوفت و مهربانی به جوان فرمود: «خواهر و مادر داری؟» او عرض کرد آری! آن جناب فرمود: «اگر فردی بیگانه قصد زنا با خواهر و مادر تو را داشته باشد تو ناراحت نمی‌شوی؟»
جوان با شنیدن این جمله رنگ ‌به‌ رنگ شد و عرض کرد: «از گفته خود شرمنده‌ام، توبه کردم.»[7]
زمانی ملاحظه می‌کنیم، بهلول معصیت‌کار با نهایت شرمندگی، خود را به حضور حضرت رسانده و پس از شرح گناهان خود می‌گوید: آیا توبه‌ام قبول است؟ پیغمبر(ص) به او می‌فرماید: «ای فاسق! از من دور شو! می‌ترسم به آتش تو بسوزم، چقدر به آتش نزدیک شده‌ای؟»[8] نتیجه می‌گیریم که موارد و مقتضیات و شرایط از نظر زمان و مکان و حالات گوناگون است «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.» یکی از راه‌های بسیار مؤثر امر به ‌معروف و نهی از منکر، مبارزه منفی است (مبارزه مثبت که یک نوع امر به‌ معروف و نهی از منکر حاد و خشونت‌آمیز می‌باشد، بعد از مرحله مبارزه منفی است، چنان ‌که قیام امام حسین(ع) سرور شهدا مبارزه مثبت بوده و عامل قيام آن حضرت، همان امر به ‌معروف و نهی از منکر است).
مثال: اگر شخصی مغازه­ای باز کرده است و سرمایه کلانی صرف انواع خواروبار و کالاها نموده و در آن، جا داده و تبلیغات فوق‌العاده‌ای برای جلب مشتریان نماید ولی اشیاء و خواروبار را گران بفروشد، پس از چندی مشتریان از او دور می‌شوند. او عوض دیدار مشتری باید مگس بپراند، دلیل مشتریان این جمله است: «سزای گران ‌فروش نخریدن است» یعنی مبارزه منفی با صاحب مغازه کرده‌اند، که بسیار اثربخش است.
صاحب مغازه، اگر دیوانه نباشد، بی‌درنگ روش خود را تغییر داده و از رفتار خود دست می‌کشد. با در نظر گرفتن این مثال، دقّت خواهید کرد­ که این نوع امر به‌ معروف و نهی از منکر (مبارزه منفی) تا چه اندازه، مؤثر واقع می­­شود. اینک بازگردیم به شأن نزول آیه مذكور.
در غزوه تبوک وقتی‌ که رسول خدا(ص) بسیج عمومی داد و تمام مردم را به جنگ دعوت نمود، کعب بن مالک و هلال بن امیّه و مرارة بن ربيع، از روی مسامحه‌کاری و سستی و راحت‌طلبی (نه از روی نفاق، چون آنان منافق نبودند) از رفتن به‌ سوی جهاد، سرپیچی کردند و با سربازان اسلام به جبهه جنگ نرفتند.
پیامبر(ص) با سربازان رشید اسلام به میدان نبرد رفته و پس از ایامی، فاتحانه (بدون این ‌که این سفر منتهی به جنگ شود) برگشتند. این سه نفر از کرده خود پشیمان گشتند و در موقع مراجعت رسول خدا(ص)، با حال عذر و پوزش به حضور آن حضرت مشرّف شدند. رسول بزرگوار اسلام با آن‌ها سخن نگفت؛ و به اصحاب و مسلمانان­ فرمودند: «با آن سه نفر سخن نگویید.» مردم، حتی بچّه‌ها از آنان کناره گرفتند (به‌ این ‌ترتیب مبارزه منفی شروع شد).
زن‌های این سه نفر نزد حضرت آمده و عرض کردند: از آن‌ها جدا شویم و کناره بگیریم؟ حضرت فرمود: «از آنان جدا نشوید (طلاق نگیرید) ولی نزدیک آن‌ها نروید.»
آن سه نفر از این مجازات که به نظر آسان می‌آید ولی از هر شکنجه‌ای سخت‌تر می‌باشد، به ستوه آمدند، مجبور شدند ­که از شهر خارج گردند و به سر کوه‌ها پناهنده شوند. بستگان آن‌ها برای ایشان غذا آورده، ولی سخن نمی‌گفتند. کار به ‌جایی رسید که خود آن سه نفر نیز از همدیگر کناره گرفتند و پس از پنجاه روز، گریه و زاری در بیابان و اظهار ندامت و پشیمانی، آیه مورد بحث نازل شد و بدین‌ وسیله، پیامبر(ص)، اجازه داد تا مردم با آنان چون سابق سخن بگویند.[9]
از مطالبی که خاطرنشان گردید، چنین نتیجه می‌گیریم: همان‌گونه که مقتضیات، مختلف است کیفیّت و کمیّت انجام امر به ‌معروف و نهی از منکر نیز متفاوت می‌باشد.
از این ‌رو علما و دانشمندان ­ما در نحوه انجام این ­دو فریضه (امر به ‌معروف و نهی از منکر) مراتبی را دستور داده‌اند که در مرحله اول اظهار بی‌میلی نمایند و این بی‌میلی نیز مراتبی دارد: اگر سود نبخشید با گفتار و زبان نرم و اگر فایده نکرد با سخنان غلیظ­ و خشن و خود این نیز مراتبی دارد و اگر سخنان خشونت‌آمیز مؤثر واقع ­نشد، مطابق­ صلاح‌دید حاکم­ شرع، مرتکب گناه ­را بزنند و با زدن­ او را ادب کنند. (زدن ­نیز مراتبی دارد.)
و برخی از علما فرموده‌­اند: اگر از زدن نیز نتیجه‌ای گرفته نشد (به اذن حاکم شرع) به حدّی که مجروح شود (و یا کشته گردد) جایز است او را تأدیب نمایند.
ناگفته نماند: امر به ‌معروف و نهی از منکر، با چهار شرط واجب است:
1- امر به ‌معروف و نهی از منکر کننده، عالم به معروف و منکر باشد تا امر به گناه و نهی از معروف نکند ۲- گناهکار، اصرار بر گناه داشته باشد 3- ضرر مالی یا جانی یا عرضی برای او و یا برای مؤمنین نداشته باشد ۴- احتمال تأثیر بدهد (گر چه احتمالش مرجوح باشد به این معنی که علم به تأثیر نکردن نداشته باشد) ولی امر به ‌معروف و نهی از منکر در باطن و قلب واجب است (خواه شرایط دیگر باشد یا نباشد) که با معروف و نیکوکار دوست بوده و با گناه و گناهکار دشمن باشد؛ زیرا این مرحله از ایمان و اعتقاد او است.[10]
وجود این شرایط در صورتی است که اساس اسلام در خطر نباشد و بدعتی پدید نیاید وگرنه وجود این شرایط لازم نیست.
 
پی‌نوشت‌ها
[1]. سوره احزاب، آیه ۴۵ تا ۴۷.

1. استفاده از مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۳۶۲

[3]. سوره توبه، آیه ۱۱۸.

[4]. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۷۴.

[5]. سوره طه، آیه 43 و 44.

[6]. فروع کافی، ج 1، ص 344

[7]. تفسیر المنار

[8]. بحار، ج 6 ص 25.

[9]. اقتباس از مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۷۹.

[10]. لمعه ج 1- في الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: